
در تمدن اسلامی و تمدن غربی محوریترین وسیله گردش ثروت در جامعه «پول» است. نوع پول بستر نهادها و اهداف تمدنی در نظام معیشتی و اقتصادی هر تمدن بوده و هماهنگ با اهداف فرهنگی آن تمدن تعیین میشود. در واقع نظام پولی برآمده از هر فرهنگ، در مسیر تحقق اهداف تمدن خود به کار میافتد.
گاهی نحوه گردش پول، بستر عادلانه تقسیم ثروت و امکانات را ایجاد میکند و گاهی بستر ظلم و شکاف طبقاتی و ویژهخواری را ایجاد کرده و امکان تمرکز ثروت و تشکیل نظام سرمایهداری میشود.
جریان عادلانه ثروت
در تمدن اسلامی «پول» مانند خون در شریانهای اقتصادی و معیشتی جامعه عمل میکند و ثروت را به واسطه بسترها و نهادهای اسلامی به بخشها و طبقات اجتماعی مختلف جامعه سرازیر میکند. در اسلام با تشکیل نهادهایی همچون خمس، زکات، صدقه، وقف و قرضالحسنه گردش پول در جامعه ایجاد شده و از تمرکز و انباشت پول جلوگیری میشود.
تولید، رکن اصلی اقتصاد
یکی از ارکان مهم سیستم اقتصادی اسلام، تولید و تولیدکننده است. تولیدکننده موتور محرک نظام اقتصادی بوده و نقطه آغاز جریان اقتصاد برای کل نظام اقتصادی جامعه است. اما اگر سازوکاری برای چرخش ثروت در جامعه ایجاد نشود، تولیدکننده روز به روز قدرتمند شده و تبدیل به سرمایهدار میشود.
به همین خاطر اسلام با تعریف نهادهای فوق، از انباشت ثروت تولیدکنندگان جلوگیری کرده و بخشی از سرمایه او را به طبقات پایین جامعه تزریق میکند. از سویی دیگر اسلام با این سازوکار مانع حذف طبقات فقیر و مستضعف جامعه از نظام اقتصادی میشود.
پول نباید کار کند
مسئله بعدی این است که در اسلام نباید پول کار کند. از موارد انباشت ثروت، ربا و بهرهگرفتن و نزولخواری است. قرآن از صدر اسلام به شدت با این مسئله مخالفت کرده و آن را به منزله «جنگ با خدا» قرار داد.
وقتی سازوکاری برای کسب ثروت بدون کار ایجاد شود، ثروتمندان جامعه با قرض دادن و بهرهگرفتن از مردم روزبهروز پول بیشتری کسب میکنند. در این وضعیت شخصی که قرضگرفته بخاطر ربایی که میدهد تهیدست شده و ربا گیرنده بدون هیچ زحمتی ثروتمند میشود!
تمرکز ثروت
در سیستم اقتصادی غرب به چند دلیل، امکان گردش عادلانه ثروت در جامعه وجود ندارد. این مسئله در پدیدههای مختلف نمایان است. اخذ ربا؛ بهرهگرفتن؛ استثمار منابع کشور و اعطای آن به رانتخواران؛ پول اعتباری و برخی موارد دیگر که باعث تمرکز و انباشت ثروت در بین سرمایهداران میشود. تا جایی که طبق آمار موسسه آکسفام، در سال 2010 میلادی، 388 نفر سرمایهدار معادل نیمی از مردم کره زمین ثروت داشتند و این رقم در سال 2017 به 8 نفر رسیده بود!
پول اعتباری
از موارد فوق، در ادامه به سازوکار پول اعتباری (Fait money) و نحوه تجمیع ثروت آن میپردازیم. در بستر پول اعتباری، امکان خلق پول بوجود میآید و مدیریت پول و تخصیص منابع در دست سرمایهداران قرار میگیرد.
«پول اعتباری که بدون التزام به هیچگونه تعهدی چاپ و انتشار پیدا میکند امکان تضعیف سرمایههای مردم و انتقال قدرت خرید به طبقه خاصی از جامعه را فراهم میکند.»(1) این خلق پول(به دلیل افزایش حجم نقدینگی در جامعه) موجب کاهش ارزش پول مردم شده و مردمی که مجبور به دریافت وام یا قرض از بانک هستند، متعهد میشوند بیشتر از میزان وام، بهره پرداخت کنند. در این شرایط سرمایهدار با دریافت بهره از مردم به صورت سیستماتیک قدرتمند و ثروتمند میشود.
شکاف طبقاتی
در چنین شرایطی دست نظام سرمایهداری برای تصرف و سود سیستماتیک از اموال مردم باز گذاشته میشود. نتیجه طبیعی این شرایط، شکاف طبقاتی ایجاد شده و سرمایه در دست افراد و کشورهای قدرتمند انباشت میشود تا جایی که در ایالت ممفیس آمریکا، که به اذعان کارشناسان اقتصادی، شهری ورشکست است، بازهم سرمایهداران از طریق اعطای وام بدون پشتوانه و اخذ بهره از مردم ورشکسته آنجا، کسب سود میکنند.
- نظریه پولطلا، متولی امامی، ص 30